کد مطلب:10187 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:302

ذكر و شكر، رابطه انسان با خداوند
مقاله
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»



بحثمان امسال راجع به انسان بود كه ماه رمضان را پر كرد و سرريز هم داشتيم. يعني اگر خواسته باشيم بحث را ادامه دهيم، تا بيست سي جلسه ديگر مطلب شايد باشد.

موضوع انسان را گفتيم تقسيم كنيم بر چهار محور. رابطه اش با خداوند، با خودش، با مردم، با طبيعت.

رابطه انسان با خدا دو جور است. هم رابطه مثبت مي تواند باشد هم منفي. كه رابطه مثبت را جلسات قبل گفتيم. رابطه مثبت يعني بايد ها، رابطه منفي يعني نبايد ها.

رابطه مثبت انسان با خدا، ايمان به خداست. گفتيم كه ايمان تقليدي نباشد، موسمي و منهاي عمل نباشد، توكل بر خدا، اعتصام، چند تايش را گفتيم. در بحث رسيديم به ياد خدا. ياد خدا خيلي مهم است در قرآن. آثار رواني دارد كه همه تان حفظيد، نصفش را من مي خوانم، نصفش را شما بخوانيد. «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» الرعد/28 يعني فقط ياد خداست كه دل را آرام مي كند. چون ماديات، محدود است، طلا محدود است، پول، مقام، يعني بالاترين مقام رهبري است، رئيس جمهوري است، يعني اگر از رهبر بپرسي آقا قانع هستي مي گويد نه. انسان هيچ وقت جز خدا انسان را سير نمي كند. يعني اگر همه كره زمين را هم بدهند به كسي، باز مي خواهد آسمان را داشته باشد، يعني خدا انسان را اينطور خلق كرده كه بي نهايت طلب است. يعني آدمي كه بي نهايت طلب است، چيزهاي نهايت دار، محدوديت دار انسان را سير نمي كند. ظرف انسان بزرگ است و اين ظرف هاي بزرگ با اين چيزهاي كوچك سير نمي شود. حالا اگر همه شهر را بدهند به كسي، مي گويد خب حالا شهر بغلي را هم مي خواهم. ذات انسان اينطوري است، بنابراين فقط با ذكر خدا دل انسان آرام مي گيرد. يعني هرچه هم به هر كس بدهي، آرام نمي گيرد.

1- ذكر «بِاِسْمِ اللَّهِ» در همه كارها

يكي از ذكرهائي كه آسان است، همين «بِاِسْمِ اللَّهِ» است. اين «بِاِسْمِ اللَّهِ» را فكر نكنيد مال اسلام است. حضرت نوح سواركشتي شد نوح قبل از ابراهيم و موسي و عيسي بوده. وقتي سوار كشتي شد، گفت «بِاِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا» هود/41. «بِاِسْمِ اللَّهِ» مال حضرت نوح است. قبل ازابراهيم و موسي و عيسي عليهم السلام هم حضرت سليمان نامه كه به آن خانم نوشت، در آن نوشت «إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ» النمل/30 يعني «بِاِسْمِ اللَّهِ» تاريخ خيلي خيلي قديمي دارد. «بِاِسْمِ اللَّهِ» گفتن، ياد خداست. حتي داريم كه از غذائي به غذائي منتقل مي شوي، مثلا اين غذا را مي خوري مي خواهي يك غذاي ديگر بخوري، «بِاِسْمِ اللَّهِ» بگو. حتي در مسائل آميزش جنسي مي گويند «بِاِسْمِ اللَّهِ». حديث داريم كار بي «بِاِسْمِ اللَّهِ» ناقص مي ماند. ياد خدا و شروع كا ر با «بِاِسْمِ اللَّهِ». «بِاِسْمِ اللَّهِ» يعني خدايا من كوچكم. اين كه مي گويند همه قرآن در سوره حمد است، همه حمد در «بِاِسْمِ اللَّهِ» و همه «بِاِسْمِ اللَّهِ» در «ب» اين يعني چه؟ من معنايش را بلد نيستم. اما فكر مي كنم، احتمال مي دهم اين باشد. چون باي «بِاِسْمِ اللَّهِ»، يعني به نام او، يعني ايمان به او دارم، چون اگر ايمان نداشتم به نام او شروع نمي كردم، يعني دوستش دارم، يعني به او توسل پيدا مي كنم، اعتصام دارم، يعني به او توكل دارم. يعني بنده او هستم. يعني او را قوي مي دانم، قدرت را با او مي دانم. يعني او را لايق ميدانم. همه قرآن آمده براي اينكه ما بگوئيم او هست، او قدرت دارد، او مي تواند، با يد به او توكل كرد، يعني همه قرآن همه انبيا آمدند كه ما را وصل به او كنند و در اين «ب» همه اين اتصالات هست. شايد معنايش اين باشد.

2- ذكر خدا، مايه آرامش و لرزش دل

يكي از روابط مثبت انسان با خدا همين ذكر است كه با ياد او باشيم. «إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ» الأنفال/2. دو تا آيه داريم آدم خيال مي كند اينها ضد هم است، يك جا داريم «بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» الرعد/28. يكجا داريم «إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ». «تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» يعني دل آرام است، «وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ» يعني دل مي لرزد. هردو هم ذكر خدا است. ببينيد «ذُكِرَ اللَّهُ»، «ذُكِرَ اللَّهُ». يك آيه داريم ذكر خدا آرامش مي دهد، يك آيه داريم ذكر خدا لرزش مي دهد. كدام درست است؟ دو تا آيه متضاد. با ذكر خدا دل آرام مي شود، به ذكر خدا دل مي تپد، يعني لرزش دارد. بالاخره ذكر خدا آرامش مي دهد يا لرزش؟ يك مثل من مي زنم. بچه كه دستش در دست بابايش است، هم آرامش دارد، هم هر وقت خلاف بكند، از همين بابا مي ترسد. يعني مي شود هم آرامش، هم لرزش. بچه هم از بابا و مامانش مي ترسد اگر خلافي بكند، يعني هم با ياد بابا لرزش دارد هم با بابا آرامش. با اين مثل بچه و پدر مي شود اين دو تا آيه را معنا كرد. خب. «بِاِسْمِ اللَّهِ» و شروع كارها با ياد خدا.

پناه بردن به خدا. ما بايد پناه ببريم. قرآن پيغمبر را از هر جهت معصوم مي داند. پيغمبر معصوم است. همه اعضايش معصوم است، دلش معصوم است، چشم پيغمبر معصوم است، زبان پيغمبر معصوم است. چشم پيغمبر را قرآن مي گويد «مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَي» النجم/11. «مَا كَذَبَ» يعني دروغ نمي گويد دل پيغمبر. «فُؤَادُ» يعني قلب. چشم پيغمبر معصوم است، قرآن مي گويد «مَا زَاغَ الْبَصَرُ» النجم/17 يعني چشم پيغمبر كج نرفته. زبان پيغمبر معصوم است، قرآن مي گويد «مَا يَنْطِقُ عَنْ الْهَوَي» النجم/3 يعني پيغمبر بر اساس هوي و هوس حرف نمي زند. «مَا كَذَبَ» دروغ نيست، «مَا زَاغَ» انحراف نيست، «مَا يَنْطِقُ» نطقش از هوي و هوس نيست. يعني پيغمبر از هر جهت معصوم است، اما با اين حال قرآن مي گويد «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» الناس/1، «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» الفلق/1 نمي گويد(نعوذ). (نعوذ) يعني همه با هم پناه مي بريم. «أَعُوذُ» يعني من تنهائي پناه مي برم. پيغمبري كه عضو عضوش معصوم است، مامور مي شود كه پناه ببرد، يعني هر كس در هر شرايطي بايد به خدا پناه ببرد. نگويد بابا ما ديگر گول نمي خوريم. تا بگوئي گول نمي خوري، گول مي خوريم. در اتاق يك مسئولي را باز كردم تهران، ديدم يك خانم جوان، خيلي زيبا، ديگر حالا چشمم بهش افتاد، منشي اش بود و رفتم در اتاق رئيس و گفتم اين خانم محرم است با شما؟ گفت نه. گفتم خيلي زيبا بود، خيلي جوان بود، آخر تو در اين اتاق با اين خانم كج نمي شوي؟ گفت حاج آقا، ما از اين حرف ها گذشته. گفتم پس از اميرالمومنين ايمانت بيشتر است؟ گفت نه. گفتم به اميرالمومنين گفتند چرا به زنهاي جوان سلام نمي كني؟ پيغمبر سلام مي كند. گفت پيغمبر سي سال از من بزرگتر است. چون سي سال بزرگتر از من است، اگر پيغمبر به زني سلام كند، چون پير شده طوري نيست اما من علي جوانم، نگرانم سلام به زن جوان بكنم، او جوابش جوري باشد كه دل علي بلرزد. علي وحشت مي كند، تو وحشت نمي كني؟ خدا به پيغمبرش مي گويد «أَعُوذُ». اين «أَعُوذُ» خيلي بار دارد هان! حالا اينها كه در ادبيات عرب هستند، توجه بيشتري دارند. نمي گويد نعوذ. (نعوذ) يعني باهم پناه بخدا مي بريم. خيلي خب. مي گويد پيغمبر، تو كه چشمت سالم است، گوشت سالم، قلبت سالم، زبانت سالم است، تو كه صد در صد معصومي، تو، خود خودت بايد پناه ببري، وقتي خدا به پيغمبر مي گويد پناه ببر، ما كه ديگر. . . بنابراين هيچ كس خودش را. . . . خدا رحمت كند مطهري را. مطهري مي گفت هر كس مي خواهد ببيند چقدر دين دارد ببيند چه خوابي مي بيند. گاهي وقتها در بيداري، آقا سلام عليكم. در نمازشب مارا دعا كن. قيافه ها حزب اللهي. صد در صد حزب اللهي درجه يك. اما همين آقا خواب مي بيند، اوه اوه چه كارهائي كرد در خواب. مي گويد تو آن هستي كه در خوابي. اگر در بيداري دسته گل آب نمي دهي، در رودربايستي گير كرده اي. يعني جنس انسان و جوهر انسان در خواب معلوم مي شود. همه ما در هر شرايطي. به اميرالمومنين گفتند چقدر مي گوئي «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» الحمد/6 تو كه راهت درست است. فرمود من خبر از ده دقيقه بعد ندارم. وقتي خبر شهادت را پيغمبر به اميرالمومنين داد، فرمود(افي سلامه من ديني) يعني آيا وقتي ابن ملجم مرا بكشد، دينم سالم است؟ دكمه كامپيوتر زده شد، ببينيد سه جا حضرت اين را پرسيده. ما قبلا فكر كرديم حضرت امير يكبار اين را پرسيده اند. سه مورد تا اينجا كه ما بلديم كه ممكن است بيشتر شود، سه مورد اميرالمومنين از پيغمبر(صلوات الله عليهما) پرسيد كه آيا دين من سالم هست يا نه؟ يعني حضرت امير دغدغه داشت در دينش. انسان در يك لحظه ممكن است دينش را به باد بدهد.

3- نماز و ازدواج، عامل حفظ دين

براي اين كه دين را حفظ كنيم، دو كار بايد بكنيم. نماز، ازدواج.

نماز، «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَي عَنْ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ» العنكبوت/45. ازدواج هم حديث داريم هر كه ازدواج كند، پنجاه درصد دينش حفظ شده. ازدواج را آسان كنيم، نمازهم بخوانند، . . . چون هم ازدواج انسان را از فحشا و منكر باز مي دارد، هم نماز انسان را از فحشا و منكر باز مي دارد. ولذا حديث داريم پيغمبرفرمود من از دنيا نماز و زن را دوست دارم. قبلا فكر مي كرديم يعني چه؟ نماز و زن! اين دو تا چه ربطي دارد؟ نماز و زن. اينها به هم پيوند نمي خورند. زن يك نژادي است براي يك مسائل مثلا حالا. . . همسر يك جوري است، نماز يك جوري است. بعد ديدم هر دو يك خاصيت دارد. هم ازدواج انسان را از فحشا دور مي كند، هم نماز. كه فرمود من از دنيا نماز و زن را دوست دارم. اگر مي خواهيد بچه هايتان سالم بمانند، ازدواج را آسان كنيد. نامه مي آيد از جوان، آقا من جوانم پاكم، اما مشكل دارم در زندگي، اول جواني من چه كنم؟ آقا جان بابايت مي تواند دامادت كند؟ بارها من گفته ام ازدواج معنايش اين نيست كه فوري بچه دار شويم، مي شود دانشجو، جوان داماد شود، دختر هم عروس شود، آنهم خانه پدرش برود دبيرستان، اين هم خانه پدرش برود دانشگاه، بعد عروسي را بگذارند وقتي اينها فارغ التحصيل شدند. ولي عقد بخوانند كه اينها با هم محرم باشند. كه اينها گناه نكنند، هر وقت خواستند با هم باشند، نمي دانم ديگر از حلال اشباع بشوند، ولي خب بچه دار نشوند تا بعدا. مدت دوران عقد و عروسي را طولاني كنيم كه نياز به خانه و بچه داري و شير خشك و استخدام و شغل و پول و. . . آقا خانه بابايش است، منتهي نامزد دارد، آن هم خانه بابايش است منتهي نامزد دارد. اشكالي دارد دختر ها خانه بابايشان شوهر داشته باشند، پسر ها هم خانه پدرشان زن داشته باشند؟ هر وقت هم خواستند با تلفن همديگر را هر جا ببينند. بچه دار شدن بله خانه مي خواهد و نمي دانم چه مي خواهد و. . ازدواج را بايد آسان كرد. تا ازدواج آسان نشود، جوانها آسيب پذيرند. پناه برخدا.

4- رنگ الهي دادن به كارهاي زندگي

«صِبْغَةَ اللَّهِ» البقرة/138 رابطه ما با خدا رابطه اي است كه كارهايمان را رنگ خدائي كنيم. ببينيد، چند نفر در پادگانند. يكي مي گوئيم چرا آمدي در پادگان؟ مي گويد اجباري است. سربازي. ما خواسته باشيم هر جا برويم مي گويند پايان خدمت. گيريم. يكي آمده در پادگان، گير كرده. اين «صِبْغَةَ اللَّهِ» نيست، رنگ خدا نيست، گيركرده. يك كسي افتاد در چاه، گفتند صبر كن بروم طناب بياورم، گفت مثلا صبر نكنم چه خاكي به سرم كنم؟ در چاهم. اين كه گير كرده اين عبادت نيست. يكي مي آيد در پادگان، مي گوئيم چرا آمدي در قواي مسلح، مي گويد خرجي زن و بچه. بالاخره ما چه كنيم؟ گفتيم حالا يك استخدامي هم بشويم، در قواي مسلح. اين هم براي خرجي زن و بچه. يكي گير كرده، يكي خرجي زن و بچه. يكي مي گويد مملكت امنيت مي خواهد يا نه؟ مي گوئيم بله. مي گويد تمام كارها در سايه امنيت است. قرآن مي فرمايد «مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا» النور/55 بعد از كلمه «أَمْنًا» مي گويد «يَعْبُدُونَنِي» النور/55. اين آيه قرآن است. «يَعْبُدُونَنِي» بعد از امنيت است. يعني تا امنيت نباشد، هيچ كس هيچ عبادتي. . . . بنده كه بلبل زباني مي كنم در تلويزيون، چون اين مملكت امن است. كشاورز، دانشجو، دبيرستاني، هر كه هرعبادتي مي كند، هر كه هر كاري مي كند، اگرمملكت امن نباشد نمي تواند. بنابراين امنيت ظرف عبادت است، من آمده ام در قواي مسلح براي اينكه يك گوشه از كارها را. . . يك گوشه از مسئوليت را. . . آنوقت اين عبادت است. پس ببينيد خرجي. . . عيبي ندارد هان! براي خرجي خانواده، و زن و بچه، آن هم يك رقم عبادت مي تواند باشد، اما اين پيچ مي خورد تا عبادت شود. اين مستقيما عبادت است.

يكي از روابطي كه ما داريم، رابطه رنگ الهي دادن است. يعني صبح كه مي آئيم بيرون، بگوئيم كه به قصد خدا باشد. مي شود انسان كارهايش را به قصد خدا بكند. روي نيت فكر كنيم. آنوقت اگر براي خدا بود، فايده اش اين است كه براي خدا آدم هيچ وقت عقده اي نمي شود. آدم هاي مخلص هيچ وقت عصباني نيستند. برو بابا. من بايد سرهنگ شوم، سرگردم كرده اند. حالا ولش كن ديگر حالا. اعلام كن، دفاع هم بكن از حقت، اما عقده اي نشو، عصباني نشو. همه مردم روز عاشورا مي گويند حسين حسين. امام حسن بگويد برو بابا من برادر بزرگترم يكي نمي گويد حسن حسن، همه مي گويند حسين حسين. يعني اگر همه مردم كره زمين بگويند حسين حسين، امام حسن عقده اي نمي شود. آدم مخلص هيچ وقت قهر نمي كند. آدم مخلص قهر نمي كند. شما مي روي بخاطر خدا، عمو را ببينيد، عمه را ببينيد، تا در مي زني، مي گويند نيستند. اه. اه ندارد. شما مگر نيامده بودي براي صله رحم. همين كه آمده اي ثوابت را داري چه باشد چه نباشد. آدم مخلص همين كه نيت مي كند، اجرش را دارد. موذن مي گويد(حي علي الفلاح) چه بيايند مسجد چه نيايند مسجد، شما ثوابت را برده اي. كسي كه مي آيد خانه چاه مي كند، غروب پولش را مي گيرد، چه اين كلنگ به آب برسد چه نرسد. «صِبْغَةَ اللَّهِ» اگر كارهايمان را رنگ خدائي كرديم، هيچوقت دماغمان نمي سوزد. عمه خانه باشد يا نباشد، كلنگ به آب برسد يا نرسد. ديگر چه؟

5- شكر نعمت هاي بزرگ الهي

مسأله ديگر مسأله شكر است. ما بايد از خدا تشكر كنيم. خيلي چيزها به ما داده. همين الان تمام دنيا از امريكا مي ترسند جز ايران. امريكا همه كشورها را مالانده، ولي حريف ايران نشده. معلوم مي شود ما شيعه هستيم. چون منصور دوانقي گفت اين امام صادق استخوان است در گلوي من. نه مي توانم قورتش دهم نه بياورم بالا. هر كس استخوان شد در گلوي طاغوت، معلوم مي شود اين كارش درست است، هر كس آدامس شد كه طاغوت هر جاي دهانش خواست، هر جوري بمالدش، . . . كشورهاي آدامسي اينها شيعه واقعي نيستند. اين ها تمام امامان ما را كشتند، هيچكدام از امامان ما به مرگ طبيعي از بين نرفتند، اين كه همه امامان شهيد شدند، پيداست همه شان در گلوي طاغوت يك رقم استخوان بوده اند. وما بايد در گلوي امريكا استخوان باشيم. نبايد بگذاريم آب خوش برود از گلويشان پايين. چون آنها جنايت كردند. بنابراين ما بايد شكر كنيم. روي كره زمين رهبرمان بهترين است. الان فرمانده كل قوا كيست؟ يك مجتهد عادل. قبلا، مجتهد عادل، امام. حالا اگر مادر ما را بصره مي زائيد، فرمانده كل قوايمان صدام بود. اگر مادر ما ما را اينورتر مي زائيد، اصلا خدا را شكر كه مادرمان ما را ايرا ن زائيد. همين كه در ايران متولد شديم، همين كه فطرت داريم، همين كه مردممان اين همه شهيد دادند و يك وجب. . . همين كه رشد علمي. . در همه مسابقات علمي نفر اول دوم سوم. استعداد ايراني از متوسط استعداد بالاتر است. ما هم آب داريم، هم خاك داريم. بعضي كشورها حتي براي يك باغچه خاك مي خرند. بعضي كشورها دريا ندارند. بعضي كشورها جنگل ندارند. بعضي كشورها معدن ندارند. بعضي كشورها استعداد ندارند. بعضي كشورها جرات و جسارت ندارند. بعضي كشورها. . . همه دنيا طاغوت حكومت مي كند جز ايران. البته من نمي گويم همه مسئولين آدم هاي خوبي اند هان! اسكلت خوب است و وقتي اسكلت خوب باشد ديگر نبايد روي فرد. . . آقا اين يكي بد است. بله اين يكي بد است. آقا شما ماشيني كه مي خواهي سوارشوي، نگاه مي كنيد به قيافه ماشين، بله قيافه اش خوب است، راننده هم مثل اينكه راننده ماهري است، سوار مي شوي. نمي گويي تمام مسافران بايد اطو كشيده باشند. در سفر، راننده و ماشين سالم باشد، ديگر اگر مسافران مشكلي هم داشتند، گيري ندارد. ماشين ما اسلام است، راننده ما امام است، مقام معظم رهبري است، وقتي راننده و ماشين سالم است، حالا اين مسافر كه بوي پياز از دهانش مي آيد، اين هم كه سير خورده، آن هم كه عقب سيگار مي كشد، اين فرماندار اينطور شد، اين شهردار اينطور شد، اين امام جمعه اينطور شد، اين وكيل اين سفير، اين مسئول اين نمي دانم مدير كل، اين پليس، . . . بله ممكن است هر كسي يك گير و گوري داشته باشد اما چون ماشين سالم است، راننده سالم است، به مقصد مي رسد. اما بعضي وقتها، همه اطو كشيده اند، سوپردولوكس، اما يا ماشين گير دارد يا راننده مست است. ولو مسافران همه سوپردولوكس اند، اين ماشين به دره مي افتد. ولي ماشيني كه ماشين و راننده اش خوب باشند، ولو مسافران گير و گور داشته باشند، اين ماشين به سلامت مي رسد، البته نبايد مسافران گيرو گور داشته باشند. اين حرف من به اين معنا نيست كه هر كسي هر كاري خواست بكند. معنايش اين است كه اگر شما سوار ماشين جمهوري اسلامي نشوي، راننده هاي ديگر كيستند؟ نگاه كن به دنيا. راننده ها كيانند پشت فرمان؟ ماشينها چيست؟ سالم ترين ماشين اسلام است و بهترين راننده امام است. باقي ماشينها گيرو گورهاي اساسي دارند. موتورشان خراب است. ما مسافران بايد با امر معروف و نهي از منكر مشكل را حل كنيم. آقا جان در ماشين سيگار نكش. هواي ماشين مال همه است. تو كه سيگار مي كشي، تجاوز به حريم هوايي همه مي كني. ما بايد به او تذكر دهيم، به آن تذكر دهيم، از او تقاضا كنيم. بايد با امر به معروف و نهي از منكر، مسافران را اصلاح كرد اما نبايد از اين ماشين پياده شد كه ديگر ماشيني در جائي نيست. تشكر كنيم از خدا.

يك كلمه هم براي شكر بگويم. ما وقتي شكر مي كنيم، مي گوئيم، كاشان اينطوري است، نمي دانم سيرجان هم اينطوري هست يا نه، ما مي گوئيم صد هزار مرتبه، شما هم مي گوئيد؟ آخر صد هزار تا هم چيزي است؟ صد هزار مرتبه شكر. آخر صد هزار تا مي داني چيست؟ صد هزار تا يعني يك استكان شكر. دانه هاي شكر در يك ليوان مي شود صد هزار تا شكر تقريبا. صد هزار تا چيست؟ بيائيم از يك دختر بچه دو ساله ياد بگيريم. يك دختر بچه دو ساله اسير شد جزو خاندان امام حسين، كربلا اسير شد بردنش در كاخ. يزيد گفت وضع چه جور است؟ گفت وضع خوب است. (الحمد لله عدد الرمل والحصي). الله اكبر. يعني به عدد همه دانه هاي شن و ريگ الحمد لله. نمي گويد صد هزار تا. صد هزار تا زشت است. شما هر وقت شكر مي كني اينطور بگو. تازه براي نعمتهاي خودت هم شكر نكن. من اين شكري كه بلدم مي گويم برايتان. شما هر وقت كه شكر كرديد، بگو خدايا براي هر نعمتي كه به من و به هر موجودي قبلا دادي، الان داري مي دهي، بعدا خواهي داد. براي هر يكيش در هرآني به عدد هر اتم شكر، به عدد هر سلول شكر، به عدد قطرات باران شكر. صد هزار تا زشت است. چون وقتي هزار و چهارصد سال پيش يك دختر دو سه ساله گفته به عدد شنها، آنوقت حالا شما ديگر با سلول هم آشنا شده اي، با اتم آشنا شده اي، با ذره هم آشنا شده اي، بگو به عدد هر ذره شكر. خب پس من يك شكر اينطوري بكنم، شما هم تكرار كنيد.

خدايا براي هر نعمتي كه به ما و بغير ما، قبلا داده اي، الان مي دهي، و بعدا خواهي داد، براي هر يكيش در هر آن، به عدد آنچه بر او علم داري، الحمد لله رب العالمين.

6- شكر، عامل بزرگ شدن انسان

رابطه ما با خدا رابطه شكر است. قرآن يك آيه دارد، مي گويد «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ» إبراهيم/7 شايد اين را يك جور ديگر معنا كرده اند، شاعر اين آيه را خوب معنا نكرده، من نمي دانم شاعرش كيست، خوب معنا نكرده. شاعر مفسر نبوده، قرآن نمي گويد(و لئن شكرتم لازيدن نعمتكم) شكر نعمت نعمتت افزون كند، اينطور نيست كه اگر هزار تومان داري، بگوئي الحمدلله، بشود هزار و ده تومان، الحمد لله، هزار و بيست تومان، الحمدلله، هزار و سي تومان، نمي خواهد بگويد هر چه الحمد لله بگوئي پولت زياد مي شود، مي گويد «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ» يعني همين كه بنده خدا شدي، خودت خدائي ميشوي، خودت بزرگ مي شوي، نه يعني پولت زياد مي شود. ببينيد اين كلمات مهم است. قرآن نمي گويد(و قل رب زد علمي) اگر مي گفت(زد علمي) يعني خدايا علم مرا زياد كن، قرآن نمي گويد بگو علم من زياد شود، مي گويد «زِدْنِي» طه/114 يعني خودم بزرگ شوم، بعضي ها علمشان زياد است اما خودشان بزرگ. .

فوق ليسانس است، سر پپسي قهر كرده. سر اينكه مثلا حجه الاسلام و المسلمين است، برايش نوشته اند حجه الاسلام خالي قهر كرده. مي گويد نه من حجه الاسلام و المسلمين هستم، چرا نوشته ايد حجه الاسلام، من سرهنگم چرا گفتي سرگرد؟ من فوق ليسانسم، چرا گفتي ليسانس؟ يعني اين پيداست سوادش خوب است اما خودش. . امام راجع به رجائي فرمود رجائي عقلش از سوادش بيشتر است. ظرف بزرگ شود، «رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا» طه/114 يعني ظرف بزرگ شود، قيف بزرگ شود، نه نفت، اگر قيف تنگ باشد، نفت زياد دردسر دارد. « لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ» خودت بزرگ مي شوي. انسان الهي بزرگ است. انسان غير الهي كوچك است. مثل جوبي كه وصل به دريا است، بزرگ است، جوبي كه وصل به دريا نيست، كوچك است.

7- انفاق در راه خدا، كم يا زياد

يكي انفاق در راه خدا. ما وقتي حرف انفاق مي زنيم، هي مي گوئيم پولدارها، سرمايه دارها، نه آقا جان، انفاق ولو كم، يك برگ زرد در حوض مي افتد، كشتي پنجاه تا مورچه مي شود. انفاق هاي كوچك گاهي اثرش از انفاق هاي بزرگ بيشتر است. يك كسي دو سه تا خرما آورد براي جبهه، پولدارها بهش خنديدند. آيه نازل شد، چرا مي خنديد؟ آخر اين گدا دو تا خرما آورده كمك به جبهه. قرآن فرمود «الَّذِينَ يَلْمِزُونَ» التوبة/79، «يَلْمِزُونَ» همان «هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» الهمزة/1 است، نيش مي زنند. «يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ» التوبة/79 اين بندگان ساده اي كه دو تا خرما آورده اند، مسخره كردي؟ شايد همين دو تا خرما قبول شد، ميليون شما قبول نشد. دو هزار تا سلام به رئيست بكني، معلوم نيست قبول باشد، چون رئيست است، مجبوري. اما يك سلام به يك نفر گمنام مي كني، شايد اين براي قيامتت بماند. كارهائي كه رنگ ندارد براي قيامت مي ماند. بنده كه در تلويزيون هستم، هرچه در تلويزيون بگويم نبايد براي قيامت حساب كنم، چون خودم مطرحم، مردم به من نگاه مي كنند اين ممكن است پز باشد. بايد ببينم نيتم چيست. اين مساله مهمي است. آيت الله بهاء الديني خدا رحمتش كند، به من گفت قرائتي تمام مردم ايران پاي سخنراني تو بنشينند، يك ذره براي قيامت تو ذخيره نمي شود، چون يك ميمون هم برقصد نگاهش مي كنند. قرائتي سخنراني مي كند، ميمون هم مي رقصد، يعني نگاه مردم ذخيره قيامت تو نيست. ذخيره قيامت تو نيت تو است، نيت تو براي خداست يا براي غير خدا؟ اين رابطه ها بايد مواظب باشيم نيتمان چطوري باشد. اگر انفاق مي كنيم، در راه خدا باشد، منت تويش نباشد، هجرتمان براي خدا باشد.

خب «بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ». ما امسال فيلمهايمان را در سيرجان پر كرديم. از همه دست اندر كاران، مسئولين، از دانه دانه مسئولين، من باز اسم ببرم، مي ترسم كه اسمي را جا بگذارم، فكر كنند كه غرضي بوده. من كلمه همه را مي گويم. از تمام دست اندر كاران دانه دانه تشكر مي كنم. كار سنگيني بود كه بنده هم در اين مدت نه تلفن جواب دادم، نه حتي اخبار گوش دادم و نه روزنامه خواندم، متمركز شدم كه بتوانم اين بار سنگين را بلند كنم، الحمدلله بيست و پنج تا برنامه در اين منطقه به خوبي ضبط شد و من از همه مسئولين و دست اندركاران صميمانه تشكر مي كنم.

خدايا! تو را بحق محمد و آل محمد قسمت مي دهيم تمام كارهايمان را رنگ الهي و قصد قربت درش قرار بده.

نشستن و ايستادن ما، «إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَاي وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» الأنعام/162 خدايا تمام كارهايمان را در راه مسير قرب به خودت قرار بده.

كشور ما رهبر ما دولت ما ناموس ما نسل ما جوانان ما دين ما دنياي ما استقلال ما مرز ما آبروي ما، هرچه كه به ما محبت كرده اي لطف كرده اي، در سايه و پناه حضرت مهدي(عج) حفظ بفرما.

رابطه ما را با خودت، رابطه ايمان، رابطه توكل، رابطه اعتصام، رابطه محبت، رابطه شكر، رابطه اخلاص، روز به روز رابطه ما را با خودت قوي تربفرما.

رابطه ما را با مردم، با دوست، با پدر و مادر، با همسر، با فرزند، با شريك، با استاد، با شاگرد، رابطه ما را با امت روز به روز با صفا تر بفرما.

رابطه ما را با طبيعت، همين كه يك رابطه اي شد مساله انرژي هسته اي، اين رابطه انسان با طبيعت است كه توانست از طبيعت استفاده كند، بهترين استفاده را از امكانات طبيعي، رابطه ما را در كشف طبيعت، در استخراج طبيعت، در بهره برداري از طبيعت، بهره برداري از وجب خاك و يك ليوان آب، توفيقات ما را و كشورو حكومت و تحصيلكردگان ما را از بهره برداري كامل طبيعت روز به روز شكوهمندتر بفرما.

هر خلاف و غلطي در كار ما بوده، تو، يك آيه داريم در قرآن «يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ» الفرقان/70 يعني «سَيِّئَةً»، «حَسَنَةً» البقرة/201 مي شود، مثالش همين باغچه. آب آلوده مي رود در باغچه گل مي شود، همينطور كه خدا آب بد بو را خوش بو مي كند، مي تواند سيئات را حسنه كند. خدايا بدي هاي ما را تبديل به حسنه بفرما.

نسل ما را تا آخر تاريخ بهترين مومنين و مومنات قرار بده.

خدايا همينطور كه منافقين و صدام و شاه را منفجر كردي، اين ابر قدرتهاي مزاحم را در هم منفجر بفرما.

به ما رهبر عادل دادي، رهبر عادل جهان، حضرت مهدي را به جهان عرضه كن.

حكومت ما را مقدمه آن حكومت قرار بده.

ما را مورد دعاي خاص امام زمان قرار بده.

بار ديگر از همه تشكر مي كنم، كه همه مي گويم براي اينكه اسم كسي را نياورم، از همه همه همه تشكر مي كنم. از بينندگان عزيز هم كه بيست و هفت سال است پاي حرفهاي ما نشسته اند، واقعا خيلي حوصله كرديد، خيلي حوصله كرديد، چون من نه دكور عوض مي كنم، نه موسيقي دارم، نه ميان پرده دارم، نه خوشگلم. همينطور شما به عشق دين مي نشينيد حرفهاي من را گوش مي دهيد، از شما هم متشكريم. اگر هم در حرفهاي من، چون خيلي هاهم مي گويند آقاي قرائتي يك چيزي پشت سرت گفتيم، گاهي يك چيزي مي گويم به يك كسي بر مي خورد، ول كن بابا يك چيزي هم براي ما مي گويد، اگر هم كسي چيزي پشت سر ما گفته از دم همه حلال. از شما هم مي خواهم شما هم ما را حلال كنيد، ديگر مردم به قيامت اينقدر گير هستند، ديگر گير من و تو نباشند، بنابراين هر كس ظلم به كسي كرده، حلال كند. مردم اينقدر گيرهستند ديگر گير من يكي نباشند، گير شما يكي نباشند، همه از دم حلال كنيد.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته